ترجمه مقاله

غلامی

لغت‌نامه دهخدا

غلامی . [ غ ُ ] (حامص ) بندگی . عبودیت . سمت غلام . غلام بودن . رجوع به غلام شود :
گر شوم بوده ای به غلامی به نزد خویش
با ریش شوم تر ببر ما هرآینه .

عسجدی (دیوان ص 35).


آن را که غلامی تو دادند
او را چه غم از هزار سلطان .

خاقانی .


به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد
گرهی ز زلف کم کن کمری فرست ما را.

خاقانی .


زمین بوسی کن از راه غلامی
چنان گو کاین چنین گوید نظامی .

نظامی .


ای شرف نام نظامی به تو
خواجگی اوست غلامی به تو.

نظامی .


مگر از هیأت شیرین تو میرفت حدیثی
نیشکر گفت کمربسته ام اینک به غلامی .

سعدی (طیبات ).


به جز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید.

سعدی (خواتیم ).


به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه ٔ بندگی زلف تو در گوشش باد.

حافظ.


ترجمه مقاله