غلب . [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَغلَب . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج العروس ). ستبرگردنان .(از ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به اغلب شود. || بوستانهای بسیاردرخت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ِ غلباء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غلباء شود : و حدائق غلباً. (قرآن 30/80).
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.