ترجمه مقاله

غلتک

لغت‌نامه دهخدا

غلتک . [ غ َ ت َ ] (اِ مرکب ) (از غلت + ک پسوند آلت ) غلطک ، و آن چوبی باشد گرد و میان سوراخ بزرگ ، آن را پایه ٔ ارابه کنند، و کوچک آن را بر بالای چاه بندند، و ریسمان را بر بالای آن اندازند و به یاری آن آب را آسان از چاه کشند، و غلطک معرب آن است . (برهان قاطع). غلتنک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چوبی که بر او رسن بگردد و او را بغلطاند و پایه گردان نیز گویند و غلطان و غلتیده نیز نامند. (از انجمن آرا) (آنندراج ). چوبی که برو رسن بگردد و پایه ٔ گردون را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). رجوع به غلطک شود.
ترجمه مقاله