ترجمه مقاله

غلطانداز

لغت‌نامه دهخدا

غلطانداز. [ غ َل َ اَ ] (نف مرکب ) چپ انداز. (آنندراج ). چوب انداز. به غلط. به خطا و از روی اشتباه . فریبنده :
در باغ سوی خانه ٔ بلبل شد و ما را
انداخت ز پا این حرکات غلطانداز.

واله ٔ هروی (از آنندراج ).


دل به مطلب ز نگاه غلطانداز رسید
این هدف طالعی از تیر هوائی دارد.

صائب (از آنندراج ).


|| (ن مف مرکب ) مجازاً در وصف تیری می آید که بر نشانه نرسد. (از آنندراج ) :
ناز و نیاز هردو کماندار حیرتند
تیر نظاره پر غلطانداز میشود.

میرزا جلال اسیر (از آنندراج ).


- غلط انداز کردن ؛ قیمت چیزی را سخت به گزاف به مشتری کم اطلاع گفتن و امثال آن .
ترجمه مقاله