غمزدا
لغتنامه دهخدا
غمزدا. [ غ َ زِ / زُ ] (نف مرکب ) غمزدای . زداینده ٔ غم . آنکه یا آنچه غم را ببرد. تسلیت دهنده :
درّ بار و مشک ریز و نوش طبع و زهرفعل
جانفروز و دلگشا و غمزدا و لهوتن .
غم دین زداید غم دنیی از تو
که بهتر ز غم غم زدایی نیابی .
یاد تو روح پرور و لطف تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.
رجوع به غمزدای شود.
درّ بار و مشک ریز و نوش طبع و زهرفعل
جانفروز و دلگشا و غمزدا و لهوتن .
منوچهری .
غم دین زداید غم دنیی از تو
که بهتر ز غم غم زدایی نیابی .
خاقانی .
یاد تو روح پرور و لطف تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.
سعدی .
رجوع به غمزدای شود.