ترجمه مقاله

غمض

لغت‌نامه دهخدا

غمض . [ غ َ ] (ع مص ) آسان داشتن از کسی درخرید و فروخت . (منتهی الارب ). تساهل و آسان گیری در بیع. غموض هم آمده است . (از اقرب الموارد). || رفتن . (منتهی الارب ). رفتن در زمین و از نظر ناپدید شدن . (از اقرب الموارد). || درخلیدن و پوشیده شدن در گوشت . (منتهی الارب ). فرورفتن و ناپدیدشدن شمشیر در گوشت . (از اقرب الموارد). || (اِ) زمین پست و نرم و زمین مغاک . ج ، غُموض ، اَغماض . (منتهی الارب ) (آنندراج ). المطمئن من الارض . (اقرب الموارد). || مااکتحلت عینی غُمضاً و غَمضاً؛ یعنی نخفتم . (از منتهی الارب ). || رجل ذوغمض ؛ یعنی مرد گمنام و خوار. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله