ترجمه مقاله

غمیم

لغت‌نامه دهخدا

غمیم . [ غ َ ] (ع اِ) ماست . (مهذب الاسماء). شیر جوشانده ٔ سطبرشده و ماست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیری که بجوشانند تا غلیظ شود. (از اقرب الموارد). || گیاه سبز زیر گیاه خشک رسته ، و علف تر زیر خشک مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غَمیس . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله