ترجمه مقاله

غنتم

لغت‌نامه دهخدا

غنتم . [ غ ُ ت ُ ] (اِخ ) ابن ثوابه ٔ طائی . او محدث بود. عبداﷲبن ابی سعد وراق از وی روایت کند. (از منتهی الارب ) (تاج العروس ).
ترجمه مقاله