ترجمه مقاله

غندر

لغت‌نامه دهخدا

غندر. [ غ ُ دُ ] (اِخ ) محمدبن جعفر بصری . ملقب به غندر و مکنی به ابوعبداﷲ. وی را بدان سبب غندر گفتند که در مجلس ابن جریج بسیار پرسید، و ابن جریج گفت : ماترید یا غندر؟ (چه میخواهی ای الحاح کننده ؟) و از آن پس به این لقب ملقب شد. از یکی از رواة حدیث است ، و احمد و ابن مدینی از وی روایت کنند. وی به سال 193 هَ . ق . درگذشت . رجوع به تاریخ بغداد ج 9 ص 325 و تاریخ الخلفاء و ماده ٔ ابوعبداﷲ غندر شود. خواندمیر در حبیب السیر (چ خیام ج 2 ص 250) این شخص را به نام محمدبن محمدبن جعفر آورده است و ظاهراً صحیح محمدبن جعفر است .
ترجمه مقاله