ترجمه مقاله

غنویدن

لغت‌نامه دهخدا

غنویدن . [ غ ُ ن َ وی دَ ](مص ) خوابیدن . (برهان قاطع). خفتن . (صحاح الفرس ). غنودن . (برهان قاطع). رجوع به غنودن شود :
این تخم به غفلت غنویدن ندهد
جز حسرت وقت درویدن ثمرت .

سراج بلخی .


|| آسودن وآرمیدن . (برهان قاطع). رجوع به غنودن شود.
ترجمه مقاله