ترجمه مقاله

غنیمة

لغت‌نامه دهخدا

غنیمة. [ غ َ م َ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن و به غنیمت رسیدن . غُنم . غَنم . غَنَم . غُنمان . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیروزی به مالی بی دسترنج . || (اِ) مال که از حرب کفار دستیاب گردد،یا مال حرب کفار و بس . (از منتهی الارب ). ج ، غَنائِم . (اقرب الموارد). مالی که از کفار به زور به دست آرند. (آنندراج ). آنچه از جنگ گرفته شود. و فی ٔ مالی است که پس از خاموش شدن آتش جنگ از دشمن گیرند، و نَفَل هر چیزی است که به جنگجو افزونتر از سهمش دهند. وهر آنچه بر آن دست یابند غُنم و مَغنَم و غنیمة نامیده شود. (از اقرب الموارد). هر چیزی را گویند که ازاموال دشمن به نیروی جنگ گرفته شود. (از تعریفات جرجانی ). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده : غنیمة مال و کالایی است که در حین جنگ با کفار و غلبه یافتن بر آنان ، از آنان گرفته شده باشد، و اما آنچه از کفار بدون جنگ به دست آید آن را فی ٔ گویند - انتهی . آنچه از نهب و غارت به دست آید. نَهب . فی ٔ. مَغنَم . غَنم . غَنیم . (منتهی الارب ). نَفل . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). عَرَض . نَفَل . نافلة. نُهزة. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله