غواةلغتنامه دهخداغواة. [ غ ُ ] (ع ص ،اِ) ج ِ غاوی . (اقرب الموارد). گمراهان : افیقواافیقوا یا غواة، فانمادیاناتکم مکر من القدماء. ابوالعلاء معری .رجوع به غاوی شود.