ترجمه مقاله

غوز

لغت‌نامه دهخدا

غوز. (اِ) برآمدگی سخت وزشت که بر پشت برخی از مردم باشد. پشت خمیده و دوتاشده . قوز. کوز. کوژ. کُل . رجوع به قوز و کوژ شود.
- سر غوز افتادن ؛ به لجاج ناچار شدن .
- غوز بالای غوز ؛ زشتی ، رنج ، زیانی بر سر زشتیی یا رنجی یا زیانی و امثال آن . رجوع به قوز شود.
ترجمه مقاله