ترجمه مقاله

غولک

لغت‌نامه دهخدا

غولک . [ ل َ ] (اِ) کوزه ای باشد که تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه دارند تا زر و سیمی که از مردم بگیرند یا مردم بطریق نذر نهند در میان آن اندازند.(فرهنگ جهانگیری ). کوزه ٔ چرم کرده که تمغاچیان و محترفه زر در آن اندازند. (فرهنگ رشیدی ). کوزگک سفالین یا صندوقچه ای فلزی که کودکان پول در آن ریزند و جمع کنند. غُلَّک . غوله . طَبل . کولک . قُلَّک . رجوع به برهان قاطع، انجمن آرا، آنندراج ، غُلَّک و قلک شود. || راز و رمز و هر چیز پنهانی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله