ترجمه مقاله

غیاث الدین

لغت‌نامه دهخدا

غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابرقوهی . از شاعران یزد بود. آیتی در آتشکده ٔ یزدان گوید: شرح حال اودر دست نیست ، ولی اشعاری از او آورده است . نصرآبادی در تذکره ٔ خود او را میر غیاثا ابن میرزا هادی برادر میر برهان ابرقوهی ذکر کرده است ، و گوید: وی و پدرو عموی او همه شاعر و از بزرگان ابرقوه بودند. صاحب صبح گلشن (ص 300) وی را غیاث الدین آورده ، گوید: او برادرزاده ٔ میر برهان ابرقوهی است - انتهی . غیاث در اوایل جوانی در ابرقوه درگذشت و این اشعار از اوست :
خموشی شب هجران ز بیوفایی نیست
که ناله را به لبم قوت رسایی نیست
دل شکسته ٔ ما را شراب کرده علاج
شکست توبه ٔ من کم ز مومیایی نیست .
و نیز گوید:
جام می از توبه ام تکلیف استغفار کرد
خنده ٔ مینا ز خواب غفلتم بیدار کرد.
همچنین گوید:
در سرم باز آتشی از عشق آن دلبر گرفت
باز عشقش گرمی دیرینه را از سر گرفت .
رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی صص 301-302 و الذریعه ذیل «دیوان غیاث ابرقوهی » شود.
ترجمه مقاله