غیب نمای
لغتنامه دهخدا
غیب نمای . [ غ َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) رجوع به غیب نما شود :
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد.
باقی آنچه ضمیر منیر و رأی غیب نمای اقتضا میکند... (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 52).
ای امیر عرب ای کآینه ٔ غیب نمایی
بر سر افسر سلطان ازل ظل همایی .
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد.
حافظ.
باقی آنچه ضمیر منیر و رأی غیب نمای اقتضا میکند... (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 52).
ای امیر عرب ای کآینه ٔ غیب نمایی
بر سر افسر سلطان ازل ظل همایی .
طراز یزدی .