ترجمه مقاله

فاروق

لغت‌نامه دهخدا

فاروق . (ع ص ) مرد نیک ترسناک . (منتهی الارب ). || کسی که امور را از یکدیگر فرق میگذارد و تمییز میدهد. (اقرب الموارد). آن که جدا کند دو چیز را. آن که فرق گذارد حق را از باطل . (یادداشت بخط مؤلف ) :
فاروق حق و باطل ملک زمین تویی
احسنت شادباش زهی حقگزار ملک .

انوری .


- تریاق فاروق ؛ بهترین تریاکها و نیکوترین مرکبات بدان جهت که جدا گرداند بیماری و تندرستی را. (منتهی الارب ). و مطلقاً بمعنی تریاق به کار رفته است . مسیح کاشی گوید :
خورده فاروق فقر پنبه ٔ من
زآنم از آسمان گزندی نیست .

(از آنندراج ).


تریاق افاعی . تریاق مثرودیطس .
ترجمه مقاله