ترجمه مقاله

فاش گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

فاش گردیدن . [ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) آشکار شدن . فاش شدن :
چراگوید آن حرف در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد.

سعدی (بوستان ).


رجوع به فاش و فاش شدن شود.
ترجمه مقاله