ترجمه مقاله

فاش گفتن

لغت‌نامه دهخدا

فاش گفتن . [ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) آشکارا گفتن . بی پرده گفتن :
با حکیم او رازها میگفت فاش
از مقام خواجگان و شهرتاش .

مولوی .


فاش میگویم و از گفته ٔ خود دلشادم
بنده ٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم .

حافظ.


عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام .

حافظ.


ترجمه مقاله