ترجمه مقاله

فاغر

لغت‌نامه دهخدا

فاغر. [ غ ِ ] (اِ) گلی باشد خوشبو و به زردی مایل ، برگ آن مانند گل زنبق دراز میشود و اغلب در هندوستان میباشد، و به هندی رای چنپا خوانند. (برهان ). فاغره . فاغیه . بیخ نیلوفر هندی . نام عربی این دارو عموماً بصورت مؤنث «فاغرة» آمده است . و مایرهوف گمان میبرد که «فاغر» در اصل نسخه اشتباه کاتب است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گلی است مایل به زردی و بسیار خوشبو مانند زنبق و طولانی و در بلاد هند کثیرالوجود و به هندی رای چتپا (؟) نامند. (فهرست مخزن الادویه ). صاحب انجمن آرا نام هندی آن را رای چنپا (با نون ) ضبط کرده است ، و هم او و صاحب آنندراج آن را با فاغیه یکی دانسته اند. || جانورکی است . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله