ترجمه مقاله

فالق

لغت‌نامه دهخدا

فالق . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) شکاف کوه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب ). || زمین پست میان دو پشته . (منتهی الارب ).
- فالق الاصباح ؛ شکافنده ٔ صبح ، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام ) :
فالق الاصباح اسرافیل وار
جمله را در صورت آردآن دیار.

مولوی .


- فالق الحب ؛ آفریننده ٔآن یا برون آرنده ٔ برگش به شکافتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله