ترجمه مقاله

فال زدن

لغت‌نامه دهخدا

فال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . طالعبینی :
بر قرعه ٔ چار حد کویت
فالی زنم ازبرای رویت .

نظامی .


به فرخندگی فال زن ماه و سال
که فرخ بود فال فرخ به فال .

نظامی .


از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید.

حافظ.


رجوع به فال شود.
ترجمه مقاله