ترجمه مقاله

فایده

لغت‌نامه دهخدا

فایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) فائدة. سود. بهره . نتیجه : این قصه هرچند دراز است در او فایده هاست . (تاریخ بیهقی ).
گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده
بیگمان روزی فروکوبد سرش خوش آسیا.

ناصرخسرو.


امید بسته برآمد ولی چه فایده ، زآنک
امید نیست که عمر گذشته بازآید.

سعدی .


قصه به هرکه میبرم فایده ای نمیدهد
مشکل درد عشق را حل نکندمهندسی .

سعدی .


رجوع به فائده شود.
- بافایده ؛ فایده مند.
- بی فایده ؛ : فریاد بی فایده برداشتند. (گلستان ).
- پرفایده :
پرفایده و نعمت چون ابر به نوروز
کز کوه فرودآید چون مشک مقطر.

ناصرخسرو.


- فایده داشتن :
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده دارد که پند می ننیوشم .

سعدی .


-فایده کردن :
ثنا و «طال َ بقا» هیچ فایده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل .

سعدی .


رجوع به فائده شود.
ترجمه مقاله