ترجمه مقاله

فذ

لغت‌نامه دهخدا

فذ. [ ف َذذ ] (ع ص ) تنها و یگانه . ج ، اَفْذاذ، فذود. (منتهی الارب ). فرد، یقال : ذهبا فذین .(از اقرب الموارد). || (اِ) اول تیر قمار، و هی عشرة اولها الفذ ثم التوأم ثم الرقیب ثم الحلس ثم النافس ثم المسبل و ثم المعلی و ثلثه لا انصباءلها و هی السفیح و المنیح و الوغد. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). اول تیر از هفت تیر قمار. (آنندراج ). || (ص ) تمر یا خرمای متفرق . (از اقرب الموارد): تمر فذ؛ خرمای پراکنده . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله