ترجمه مقاله

فراشة

لغت‌نامه دهخدا

فراشة. [ ف َ ش َ ] (ع اِ) پروانه . (زمخشری ). پروانه ٔ چراغ . ج ، فراش . (منتهی الارب ). حیوانی دوبال که بر گرد چراغ میگردد و میسوزد. (اقرب الموارد). || پره ٔ قفل . (منتهی الارب ). من القفل ما ینشب فیه . (اقرب الموارد). || استخوان تنک . (منتهی الارب ). نازک از استخوان یا آهن . || آنچه مشخص باشد از فروع دو کتف . (اقرب الموارد). || مرد سبک و چست . (منتهی الارب ). مرد سبک سر. میگویند: اوجز فراشه ای نیست و این مثل در خفت و حقارت است . (اقرب الموارد). || آب اندک . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله