ترجمه مقاله

فراغ جستن

لغت‌نامه دهخدا

فراغ جستن . [ ف َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) آسودگی یافتن . آسوده شدن :
همی بودیک ماه با درد و داغ
نمی جست یک دم ز انده فراغ .

فردوسی .


|| در پی آسایش و فراغ برآمدن . رجوع به فراغ شود.
ترجمه مقاله