ترجمه مقاله

فراوی

لغت‌نامه دهخدا

فراوی . [ ف َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم ، مکنی به ابونعیم . از حمیدبن زنجویه و جز او حدیث شنید. ابواسحاق محمدبن یحیی و جز او از وی روایت کنند. وی در عبادت کوشا بود. (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله