فرایسته
لغتنامه دهخدا
فرایسته .[ ف َ ی ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) به معنی زیاد و زیاده .(برهان ). زیادت بود. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). شعوری نیز فرایسته (با راء مهمله ) ضبط می کند، اما درفرهنگ سروری فزایسته است (با زای منقوط) و حق همان است . (یادداشت به خط مؤلف ) . فزاییدن و فزایستن به معنی افزودن است . (یادداشت به خط مؤلف ) :
ای جای جای کاسته از خوبی
باز از تو جای جای فرایسته .
و رجوع به فرابسته شود.
ای جای جای کاسته از خوبی
باز از تو جای جای فرایسته .
دقیقی .
و رجوع به فرابسته شود.