ترجمه مقاله

فرجامیدن

لغت‌نامه دهخدا

فرجامیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) اختتام . به خاتمه رسیدن . به پایان رسیدن . (یادداشت مؤلف ). || پایان دادن . به پایان رسانیدن . فرجامانیدن . (یادداشت مؤلف ) :
لیکن فلکت همی بفرجامد
فرجام نگر که فتنه بر جامی .

ناصرخسرو.


رجوع به فرجامانیدن شود.
ترجمه مقاله