فرخجستگی
لغتنامه دهخدا
فرخجستگی . [ ف َ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) مبارکی . فرخی .خجستگی . میمنت . (یادداشت به خط مؤلف ) :
ارجو که فرخی بود و فرخجستگی
و ایزد به کار ملک مر او را بود معین .
رجوع به فرخجسته و خجستگی شود.
ارجو که فرخی بود و فرخجستگی
و ایزد به کار ملک مر او را بود معین .
فرخی .
رجوع به فرخجسته و خجستگی شود.