ترجمه مقاله

فرخجی

لغت‌نامه دهخدا

فرخجی . [ ف َ رَ ] (حامص ) پلشتی . زشتی . زبونی . بدی . (برهان ).پلیدی . زشتی . پلشتی . (یادداشت به خط مؤلف ). از: فرخج + یاء مصدری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
نیز روا دارد از فرخجی این شعر
گر به چنین شعر من ورا نستایم .

سوزنی .


نامم همای دولت و شهباز حضرت است
نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است .

خاقانی .


رجوع به فرخج و فرخچ شود.
ترجمه مقاله