ترجمه مقاله

فرخزاد

لغت‌نامه دهخدا

فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) پسر مسعود غزنوی و کنیت وی ابوشجاع است . این شاهزاده از کسانی است که به عدل و انصاف شهرت داشت و ابوالفضل بیهقی همواره از او به نیکی و بزرگی یاد میکند. زندگی او بیشتر همزمان با مزاحمت ترکان سلجوقی است و یک بار طغرل سلجوقی تا سیستان پیش رفت و از آنجا روی به غزنین نهاد و فرمان قتل همه ٔ شاهزادگان غزنوی و از آنجمله فرخزاد را صادر کرد. اما بنا به نوشته ٔ حمداﷲ مستوفی سه تن و به روایت مؤلف طبقات ناصری دو تن (ابراهیم و فرخزاد) که در قلعه ٔ عبید یا بزغند محبوس بودند از مرگ خلاص یافتند و خلاص این دو شاهزاده درنتیجه ٔ زیرکی و عدم شتاب کوتوال بزغند انجام گرفت که مردی مجرب و دنیادیده بود و آناً به قتل ایشان نپرداخت . هنگامی که فرمان قتل دو شاهزاده ٔ مزبور از طرف طغرل رسید، کوتوال چون میدانست مردم از سلطنت طغرل رضایتی ندارند، چند روزی کشتن ایشان را به تعویق انداخت و اتفاقاً در روز دوم خبر قتل طغرل را توسط نوشتگین به وی رساندند. مردم غزنین در آغاز امر میخواستند ابراهیم را بر تخت بنشانند، اما چون او مریض و ناتوان بود و سستی در انتخاب پادشاه مایه ٔ شورش میشد، فرخزاد را در روز دوشنبه ٔ نهم ذیقعده ٔ سال 344 هَ .ق .به سلطنت برگزیدند. این پادشاه بسیار عادل و حکیم ونیکورفتار بود و مردم در دوران سلطنت وی در امن و رفاه میزیستند. وی نظر به اینکه سیستان در حمله ٔ طغرل به کلی ویران شده بود دستور داد تا ترمیم خرابیها، مردم آن دیار از مالیات معاف باشند. فرخزاد در سال 451 هَ .ق . به سن سی وچهار، در اثر قولنج درگذشت . رجوع به تاریخ گزیده صص 403-404 و تاریخ دیالمه و غزنویان عباس پرویز ص 358 و نیز رجوع به تاریخ بیهقی شود.
ترجمه مقاله