فرمان فرمای
لغتنامه دهخدا
فرمان فرمای . [ ف َ ف َ ] (نف مرکب ) امیر. (زمخشری ). فرمان فرما.حاکم . آمر. مجری احکام . (ناظم الاطباء) :
هرکه او خدمت فرخنده ٔ او پیشه گرفت
بر جهان کامروا گردد و فرمان فرمای .
رجوع به فرمان فرما شود.
هرکه او خدمت فرخنده ٔ او پیشه گرفت
بر جهان کامروا گردد و فرمان فرمای .
فرخی .
رجوع به فرمان فرما شود.