ترجمه مقاله

فرمان پذیری

لغت‌نامه دهخدا

فرمان پذیری . [ ف َ مام ْ پ َ ] (حامص مرکب ) فرمان برداری . اطاعت :
به سبق خدمت و فرمان پذیری بی چرا و چون
ملک را در وزارت چون نبی یار در غارم .

سوزنی .


به فرمان پذیری رقیبان شاه
به جای آوریدند فرمان شاه .

نظامی .


به هر آرزو کآوری در قیاس
به فرمان پذیری پذیرم سپاس .

نظامی .


به فرمان پذیری به هر کشوری
نشانم جداگانه فرمان بری .

نظامی .


رجوع به فرمان شود.
ترجمه مقاله