فرنگیس
لغتنامه دهخدا
فرنگیس . [ ف َ رَ ] (اِخ ) نام دختر افراسیاب که در عقد نکاح سیاوش بود. (برهان ). دختر افراسیاب و زن سیاوش . (ولف ) :
فرنگیس بهتر ز خوبان اوی
نبینی به گیتی چنان روی و موی .
از فرنگیس و کتایون و همای
باستان رانام و آوا دیده ام .
فرنگیس بهتر ز خوبان اوی
نبینی به گیتی چنان روی و موی .
فردوسی .
از فرنگیس و کتایون و همای
باستان رانام و آوا دیده ام .
خاقانی .