ترجمه مقاله

فرهود

لغت‌نامه دهخدا

فرهود. [ ف ُ ] (ع ص ) مرد گرداندام درشت شتابزده . || مرد نازک پرگوشت . || کودک پرگوشت خوب صورت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) بچه ٔ شیر. (منتهی الارب ). ولدالاسد و این لغت عمانی است . (از اقرب الموارد). || بره ٔ بزکوهی . (منتهی الارب ). ولدالوعل . ج ، فراهید. (اقرب الموارد). رجوع به فرهذ شود.
ترجمه مقاله