ترجمه مقاله

فروتر

لغت‌نامه دهخدا

فروتر. [ ف ُ ت َ ] (ق مرکب ) مقابل فراتر و برتر. پائین تر. پست تر :
فروتر زکیوان ترا اورمزد
به رخشانی لاله اندر فرزد.

بوشکور.


برتر مشو از حد و نه فروتر
هشدار، مقصر مباش و غالی .

ناصرخسرو.


- فروتر نشستن ؛ فروتر آمدن . رجوع به این مدخل ها در ردیف شود.
|| (ص تفضیلی ) کوتاهتر و کوچکتر :
به یک سوزن این زآن فروتر نبود
همان تیر زین تیر برتر نبود.

فردوسی .


کمتر ادبش حکم و فروتر هنرش جود.

منوچهری .


|| زیردست .فرمانگزار :
هر فروتر به بزرگی است عزیز
هر پیمبر به خدا محترم است .

خاقانی .


ترجمه مقاله