فرودآوریدن
لغتنامه دهخدا
فرودآوریدن . [ ف ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) فرودآوردن . منزل دادن :
زدیبا سراپرده ای برکشید
سپه را به منزل فرودآورید.
بدین گونه تا شهر همدان رسید
بجایی که لشکر فرودآورید.
بکاخیش نرسی فرودآورید
گرانمایه جایی چنانچون سزید.
رجوع به فرودآوردن شود.
زدیبا سراپرده ای برکشید
سپه را به منزل فرودآورید.
فردوسی .
بدین گونه تا شهر همدان رسید
بجایی که لشکر فرودآورید.
فردوسی .
بکاخیش نرسی فرودآورید
گرانمایه جایی چنانچون سزید.
فردوسی .
رجوع به فرودآوردن شود.