ترجمه مقاله

فرودرفتن

لغت‌نامه دهخدا

فرودرفتن . [ ف ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) فرودآمدن . جای گرفتن : از سرای عدنانی به باغ فرودرود. (تاریخ بیهقی ). || وارد شدن و داخل شدن به سرای و جز آن : بدو داد و به سرای فرودرفت . (تاریخ بیهقی ). رجوع به فرودآمدن شود.
ترجمه مقاله