ترجمه مقاله

فرکند

لغت‌نامه دهخدا

فرکند. [ ف َ ک َ ] (اِ) فرکن . زمینی که سیل آن را کنده باشد و جابه جا آب ایستاده باشد. || جوی تازه احداث کرده شده و جویی که در روی زمین از جایی به جایی راه کرده باشد یا در زیر زمین از چاهی به چاه دیگر راه یافته باشد. (برهان ) :
نه در وی آدمی را راه رفتن
نه در وی آبها را جوی و فرکند.

بوالعبیر عنبر.


چگونه راهی ؟ راهی درازناک و عظیم
همه سراسر فرکند و جای خاره و خار.

بهرامی سرخسی .


|| گذرگاه آب را می گویند مطلقاً، خواه در روی زمین ، یا در زیر زمین یا در دیوار باشد. || شَمَر و غدیر را نیز گفته اند و آن جایی باشد از زمین که آب در آن ایستاده باشد. || هر چیز ازهم ریخته و پوسیده را هم میگویند. (برهان ). رجوع به فرکن شود.
ترجمه مقاله