ترجمه مقاله

فسرانیدن

لغت‌نامه دهخدا

فسرانیدن . [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ ] (مص ) منجمد کردن . فسردن کنانیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : و باشد که اندر چیزی هم زمینی بود و هم تری پس زمینی ورا گرمی پیش آرد آنگاه تری ورا بفسراند. (دانشنامه ٔ علائی ).
ترجمه مقاله