ترجمه مقاله

فسوق

لغت‌نامه دهخدا

فسوق . [ ف ُ ] (ع مص ) از فرمان خدای بیرون شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از مصادر اللغه ٔ زوزنی ). خروج از حدود شریعت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). ترک امر خداوند. || سرکشی کردن . || جور و ستم کردن . || خروج از طریق حق و گویند فجر. || بیرون آمدن خرما از قشر خود. || از میان بردن و انفاق مال . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) زناکاری . (منتهی الارب ) :
حریف عمر بسربرده در فسوق و فجور
بوقت مرگ پشیمان همی خورد سوگند.

سعدی .


|| تبهکاری . آشوب . مجادله : انصاف در سر و روی هم فتادیم و دادِ فسوق وجدال بدادیم . (گلستان چ یوسفی ص 159).
ترجمه مقاله