ترجمه مقاله

فسونگری

لغت‌نامه دهخدا

فسونگری . [ ف ُ گ َ ] (حامص مرکب ) افسون . فسون . فسون خواندن . فسون کردن :
پیش افسون آنچنان پریی
نتوان رفت بی فسونگریی .

نظامی .


ترجمه مقاله