ترجمه مقاله

فشغ

لغت‌نامه دهخدا

فشغ. [ ف َ ] (ع مص ) برآمدن از بالای چیزی چندانکه پوشد و فروگیرد. || به زیر تازیانه آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به تازیانه زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) چیزی که به مجاور خود پیچد بحدی که او را بپوشاند و فاشرا و امثال آن را از این جهت فشاغ نامند و فشغ از جنس فاشراست و نباتش شبیه عنب الثعلب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فشاغ شود.
ترجمه مقاله