ترجمه مقاله

فطر

لغت‌نامه دهخدا

فطر. [ ف ِ ] (ع مص ) گشایش روزه . (منتهی الارب ). روزه گشادن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل صوم . (از اقرب الموارد).
- عید فطر ؛ عید روزه گشادن . عید فطر نزد مسلمانان عید پس از روزه ٔ رمضان است . (از اقرب الموارد). جشنی که مسلمانان پس از پایان ماه رمضان در روز اول شوال گیرند :
گفتم کدام عید نه اضحی بود نه فطر
بیرون از این دو عید چه عید است دیگرش .

خاقانی .


- زکات فطر ؛ فطره . فطریه . رجوع به فطره و فطریه شود.
|| (اِ) انگوری که سرهای آن پیدا شود. (از اقرب الموارد). انگور وقتی که سر آن ظاهر گردد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله