فغنشور
لغتنامه دهخدا
فغنشور. [ ف ُ غ َ ] (اِخ ) نام شهری است از ملک چین و مردم آنجا بغایت خوب صورت و صاحب حسن می شوند و جمیع بتان و بتگران در آن شهر میباشند. (برهان ). جای بتان و بتگران . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) :
بیاسود و از رنجگی دور شد
وز آنجا بشهر فغنشور شد.
بیاسود و از رنجگی دور شد
وز آنجا بشهر فغنشور شد.
اسدی .