ترجمه مقاله

فقل

لغت‌نامه دهخدا

فقل . [ف َ ] (ع اِمص ) فزونی . (منتهی الارب ). ریع. گویند هذه ارض کثیرة الفقل ؛ یعنی پرریع است . (از اقرب الموارد). || آبادی . || (مص ) بر باد کردن گندم را. || برداشتن غله کوفته را به سِکو. (منتهی الارب ). یمانی است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله