ترجمه مقاله

فلوس

لغت‌نامه دهخدا

فلوس . [ ف ُ ] (ع اِ) درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره ٔ سبزی آساها که به حالت وحشی در افریقا و هند و برزیل و جزایر آنتیل و مصر و جنوب ایران میروید. برگهایش بزرگ به طول 30 سانتیمتر و شامل 8 تا 16 برگچه ٔ سبز روشن است . گل آذینش خوشه ای و گلهایش زرد شفاف و میوه اش نیام و دراز است .قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه مغز میوه ٔ ناشکوفای آن است . میوه ٔ فلوس به طول 30 تا 40 و گاهی 60 سانتیمتر و به قطر 2 تا 3 سانتیمتر است . پوسته ٔ خارجیش نسبةً سخت و به رنگ تیره است . بعلاوه در یکی از دو انتهای آن اثر پایه ٔ مادگی و در انتهای دیگر اثر پایه ٔ گل باقی میماند. اگر در میوه ٔ فلوس شکاف طولی ایجاد شودتیغه های متعدد و نازکی در عرض میوه ظاهر میگردد که داخل آن را به حجرات چندی (25 تا 100) تقسیم میکند. در هر یک از این حجرات یک هسته در درون مغز تیره رنگ جای دارد. دانه ٔ فلوس سخت و شفاف و به رنگ بلوطی است . مغز فلوس طعمی شیرین ولی ناپسند دارد و تنها قسمت مورد استفاده ٔ میوه است . در مغز فلوس مقداری قند و صمغ و مقداری مواد موسیلاژ موجود است . مغز فلوس ملین ومسهل است و چون مصرفش ناراحتی و عوارض سوء ایجاد نمیکند برای اطفال و اشخاص مسن مناسب است . مغز فلوس جهت مسهل به مقدار 30 تا 60 گرم و جهت لینت به مقدار 18 این مقدار مصرف میشود. بهترین نوع فلوس گونه ای است که در هند و مصر و ایران میروید. خرنوب هندی . خروب هندی . خیارشنبر. خیارچنبر. قثاء هندی . بکبر هندی . شنبر. شنبار. خیارجنبر. خیارشنبرآغاجی . درخت فلوس . خیارشنبه . کرباله . کرواله . املتاس . سیال لاتهی . بگیر. بکبر. چونتور. چیمکانی . چمکانی . (فرهنگ فارسی معین ).
- فلوس برزیل ؛ گونه ای فلوس که دارای میوه ای بزرگ به طول 50 تا 80 سانتیمتر و عرضش 9 تا 4 سانتیمتر است . مغزمیوه اش سیاه و طعمش تلخ و نامطبوع می باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله