ترجمه مقاله

فلکة

لغت‌نامه دهخدا

فلکة. [ ف َ ک َ ] (ع اِ) پاره ای زمین گرد بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ گرد بلند که در حوالی آن فضاباشد. ج ، فلک ، فلاک . (منتهی الارب ). ج ، فلاک . (از اقرب الموارد). || پیوند میان هر دو مهره ٔ پشت شتر. || گوشت پاره ٔ برآمده بر سر بیخ زبان . || طرف ملتقای سینه و پشت که گرد است . || پشته ٔ گرد از یک سنگ . پشته ای از سنگ یک پارچه ٔ گرد. || دهان بند شتربچه ، و آن چیزی است گرد از موی دم اسب که بر دهان شتربچه بندند تا شیر نمکد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هر چیز گرد از استخوان و جز آن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله