ترجمه مقاله

فلی

لغت‌نامه دهخدا

فلی . [ ف َل ْی ْ ] (ع مص ) زدن سر کسی را به شمشیر. (منتهی الارب ). زدن کسی را به شمشیر. (اقرب الموارد). || جستن شپش را در سر کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شپش جستن در لباس کسی . (از اقرب الموارد). || نیکو فکر کردن در شعر و معانی غریب برآوردن . (منتهی الارب ). تدبر درشعر و بیرون آوردن معانی و غرایب آن . || تأمل در وجوه کاری و توجه به عاقبت آن . (اقرب الموارد). || تأمل در قومی . || آزمودن کسی را در خرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بریده و منقطع گردیدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله